پایگاه فرهنگی حلم
پایگاه فرهنگی حلم

پایگاه فرهنگی حلم

نامه ای از خدا

امروز صبح که از خواب بیدار شدی، نگات می کردم و امیدوار بودم که با من حرف بزنی، “حتی برای چند کلمه”، اما متوجه شدم که خیلی مشغولی، مشغول انتخاب لباسی که می خواستی بپوشی!وقتی داشتی این طرف و اون طرف می رفتی تا حاضر بشی، فکر می کردم چند دقیقه ای وقت داری که واستی و با من حرف بزنی
اما خیلی مشغول بودی!یک بار مجبور شدی منتظر بشی و برای یک ربع کاری نداشتی جز اینکه روی یه صندلی بنشین...ی، بعد دیدمت که از جا پریدی. خیال کردم می خوای با من صحبت کنی، اما به طرف تلفن رفتی و در عوض به دوستت تلفن کردی تا آخرین شایعات باخبر بشی.
تمام روز با صبوری منتظر بودمبا اونهمه کارهای مختلف گمان می کنم که اصلا وقت نداشتی با من حرف بزنی. متوجه شدم قبل از نهار هی دوروبرت رو نگاه میکنی، شاید چون خجالت می کشیدی که با من حرف بزنی، سرت رو سوی من خم نکردی. به خونه رفتی و به نظر می رسید که هنوز خیلی کارها برای انجام دادن داری!بعد از انجام دادن چند کار، تلویزیون رو روشن کردی. نمی دونم تلویزیون را دوست داری یا نه؟ تو اون چیزهای زیادی نشون می دهند و تو هر روز مدت زیادی از روزت رو جلوی اون می گذرونی، در حالی که درباره ی هیچ چیز فکر نمی کنی و فقط از برنامه هاش لذت می بری
باز هم صبورانه انتظارت رو کشیدم
و تو در حالیکه تلویزیون را نگاه می کردی، شام خوردی، و باز هم با من صحبت نکردی. موقع خواب… فکر میکنم خیلی خسته بودی. بعد از اینکه به اعضای خونوادت شب بخیر گفتی، به رختخواب رفتیفورا هم به خواب رفتی!احتمالا متوجه نشدی که من همیشه کنارتم و برای کمک به تو آماده ام. من صبورم، بیش از اونچه تو فکرش رو میکنی. حتی دلم می خواد یادت بدم که تو چطور با دیگران صبور باشی.من اونقدر دوستت دارم که هر روز منتظرت هستم.منتظر یک سر تکان دادن، دعا، فکرخیلی سخته که یک مکالمه یک طرفه داشته باشیخب، من باز هم منتظرت هستمسراسر پر از عشق توبه امید اینکه شاید امروز کمی هم به من وقت بدیدوستت دارم، روز خوبی داشته باشی

"پدر عزیزم روزت مبارک"

زن و دختر جوانی پیرمردی خسته و افسرده را کشان کشان نزد عارفی آوردند و در حالی که با نفرت به پیرمرد خیره شده بودند از عارف خواستند تا سوالی را از جانب آن ها از پیرمرد بپرسد!

عارف در حالی که سعی می کرد خشم و ناراحتی خود را از رفتار زشت دختر و زن با پیرمرد پنهان کند، از زن قضیه را پرسید. زن گفت: "این مرد همسر من و پدر این دختر است. او بسیار زحمت کش است و برای تامین معاش ما به هر کاری دست می زند. از بس شب و روز کار می کند دستانی پینه بسته و سر و صورتی زخمی و پشتی خمیده و قیافه ای نه چندان دلپسند پیدا کرده است. وقتی در بازار همراه ما راه می رود ما در هیکل و هیبت او هیچ چیزی برای افتخار کردن پیدا نمی کنیم و سعی می کنیم با فاصله از او حرکت کنیم. ای استاد بزرگ از طرف ما از این پیرمرد بپرسید ما به چه چیز او به عنوان پدر و همسر افتخار کنیم و چرا باید او را تحمل کنیم!؟"

عارف نفسی عمیق کشید و دوباره از زن و دختر پرسید: "این مرد اگر شکل و شمایلش چگونه بود شما به او افتخار می کردید!؟"

دخترک با خنده گفت: "من دوست دارم پدرم قوی هیکل و خوش تیپ و خوش لباس باشد و سر و صورتی تمیز و جذاب داشته باشد و با بهترین لباس و زیباترین اسب و درشکه مرا در بازار همراهی کند."

زن نیز گفت: "من هم دوست داشتم همسرم جوان و سالم و تندرست و ثروتمند و با نفوذ باشد و هر چه از اموال دنیا بخواهم را در اختیار من قرار دهد. نه مثل این پیرمرد فرتوت و از کار افتاده فقط به اندازه بخور و نمیر برای ما درآمد بیاورد!؟ به راستی این مرد کدام از این شرایط را دارد تا مایه افتخار ما شود؟ ای استاد از او بپرسید ما به چه چیز او افتخار کنیم!؟"

عارف آهی کشید و به سوی پیرمرد رفت و دستی به شانه اش زد و به او گفت: "آهای پیرمرد خسته و افسرده! اگر من جای تو بودم به این دختر بی ادب و مادر گستاخش می گفتم که اگر مردی جوان و قوی هیکل و خوش هیبت و توانگر بودم، دیگر سراغ شما آدم های بی ادب و زشت طینت نمی آمدم و همنشین اشخاصی می شدم که در شان و مرتبه آن موقعیت من بودند!؟"

پیرمرد نگاه سنگینش را از روی زمین بلند کرد و در چشمان شفاف عارف خیره شد و با صدایی آکنده از بغض گفت:" اگر این حرف را بزنم دلشان می شکند و ناراحت می شوند!! مرا از گفتن این جواب معاف دار و بگذار با سکوت خودم زخم زبان ها را به جان بخرم و شاهد ناراحتی آنها نباشم!"

پیرمرد این را گفت و از شیوانا و زن و دخترش جدا شد و به سمت منزل حرکت کرد.

عارف آهی کشید و رو به زن و دختر کرد و گفت: "آنچه باید به آن افتخار کنید همین مهر و محبت این مرد است که با وجود همه زخم زبان ها و دشنام ها لب به سکوت بسته تا مبادا غبار غم و اندوه بر چهره شما بنشیند."

آرامش در کنار خانواده

بسم الله الرحمن الرحیم

ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قرة اعین و اجعلنا للمتقین اماماً» (فرقان، 74).

«قرة»، از واژه قرار است و منظور از قرةاعین، آرامش دیدگان می‌باشد. چشم انسان در چیزی که خوشایند اوست، آرام می‌گیرد. در این آیه، عبادالرحمن از خداوند درخواست می‌کنند که «همسران و فرزندان ما را مایه آرامش چشم ما قرار ده»

وقتی کسی رو دوس داری

وقتی کسی رو دوس داری ، حاضری جون فداش کنی 

 حاضری دنیا رو بدی ، فقط یه بار نیگاش کنی

رو همه چی خط بکشی ، حتی رو برگ زندگی

 فقط اونی که عشقته ، عاشقی رو بلد باشه 

 قید تموم دنیا رو، به خاطر اون می زنی

خیلی چیزا رو می شکنی ، تا دل اونو نشکنی

حاضری قلب تو باشه ، پیش چشای اون گرو

فقط خدانکرده اون،  یه وقت بهت نگه برو

حاضری هرچی دوست نداشت ، به خاطرش رها کنی 

 حسابتو حسابی از، مردم شهر جدا کنی

 وقتی بشینه به دلت ، از همه دنیا می گذری 

 تولد دوبارته ، اسمشو وقتی می بری

حاضری جونتو بدی ، یه خار توی دساش نره 

 حتی یه ذره گرد و خاک،  تو معبد چشاش نره

حاضری مسخرت کنن، تمام آدمای شهر

 اما نبینی اون باهات، کرده واسه یه لحظه قهر 

  برای سلامتی همه زنان و مردان، همه خانواده هایی که خوبند و ....یه صلوات

در ارتباط با خودتون و دیگران

در ارتباط با خودمون و دیگران ما همیشه تو این پنج تا حالت گرفتاریم: خوب یا خوبتر یا خوبترین یا بد یا بدتر یا بدترین.

مهم اینه که چه میکنیم . آیا خوبش یا بهترینش رو درمیارید . یا میگردید بدترینش رو در میارید. روزی که شما در ارتباط با خودتون یا همسرتون یا دیگران بد یا بدترین رو در میارید خبر بد براتون دارم پنج سال بعد دیگه تحمل خودتون و او براتون غیر ممکنه. در حالی که اگر شما در خصوص ارتباط با بچه ها و همسرتون به سمت خوب و بهتر خودتون و او برید بعد از یه مدتی از او یه آدم بهتری ساختید . علتش هم این است که او خوبش یا بهترینش شما رو میبره سر جای واقعیش و به تدریج اون چیزی که بد و بدتره بیرون رفته و جاش حتی خود واقعیش رفته جای خود واقعیش قرار گرفته. یعنی من پنج سال بعد یک کس بهتری شدم.

بعضی متخصص این هستند که هر کی رو بدن دستشون. شش ماه هشت ماه بعد از کار میندازنش فلجش میکنند بعد میگند این چرا اینجوری شد . در حالی که مهمترین مساله این هست که آیا شما از یک کسی بهترین و برترین رو در میارین؟یا کمکش میکنید که در بیاد و خودتون چنینید یا نه؟

با همدیگر چگونه ایم؟

من و شما در دنیایی هستیم که وقتی به این دنیا می آیم باید با آدما رابطه داشته باشیم. دو جور رابطه داریم. یکی رابطه مبتنی بر همدلی و همکاری، دوستی و محبت است . و یکی رابطه مبتنی بر رقابت و ستیز. و به همین جهت است که شما باز نگاه کنید چگونه زندگی می کنید.

مساله این است که انسان و همسر شما برای شما باید هدف باشه ،  نه وسیله. متاسفانه ما در دوره ای زندگی میکنیم که بسیاری از ما وقتی که به این دنیا میایم متوجه میشیم که ما وسیله بودیم. یعنی یه بهانه بودیم. من رو مادرم آورده برای اینکه خاله ام یا عمه ام توصیه کرده. به خاطر منه که مادرم با پدرم مونده.

انسان کالا و شی نیست

ما متاسفانه مانند بسیاری از مردم دنیا به دلیل برخورد غلطی که همیشه با ما شده و می شه متاسفانه معتقدیم که انسان کالا و شی است. بنابراین یادتون باشه ما شی نیستیم. بنابراین ناراحت نشید یک چروک پیدا شده. یا مثلا یه موی سپید یا یه چیز دیگه یا مثلا یه دفعه سنتون میره سی یا چهل. یعنی این از اون گرفتاریهای عجیب و غریبه. شما روزی با این مسایل و موضوعات یا نگاه برخورد میکنید که شی و کالایید. یه کالای مثلا شکسته . یه کالای مصرف شده.

بنابراین از این نگاه در بیایید که شما شی اید و اگر خودتون رو شی و کالا نمیدونید به دیگری هم به عنوان شی و کالا نگاه نکنید.

مردم دنیا از نظر روانی سه نوع اند:

یه عده طلبکارن یه عده بدهکار . یه تعدادی هم به مرحله خودکفایی رسیده اند.

من و شما قراره روی پای خودمون ایستاده باشیم. حالا که من رو پای خودم ایستادم اونم رو پای خودش ایستاده بهترین نوع زندگی اینه که دست در دست هم وقتی که هر دو رو پای خودمون ایستادیم حرکت کنیم .

من و شما سه تا وظیفه برای خودمون داریم:

1.       اداره کردن خودمون .(مدیریت برای رسیدن به هدف هامون)

2.       کنترل کردن خودمون . ( فکرها، حرفها، رفتارها، احساسات و عواطف)

3.       انضباط و discipline

کسی نه قرار است ما رو کنترل کنه˛ نه قراره ما رو اداره کنه و نه قراره ما رو به انظباط  بکشونه.شما باید خودتون این کارو بکنید و همسرتون رو کمک کنید که این کار رو بکنه.

مساله شناخت خودمون و شناخت اوست.

وقتی که انسان و خودمون رو نمیشناسیم بسیار طبیعی است که طرف مقابلمون رو هم نمی شناسیم. من میتونم شما رو به اندازه ای که خودم رو میشناسم بشناسم . و چون خودم رو خیلی کم می شناسم ، شما رو هم نمیشناسم.

چرا این کارو میکنم چرا این کارو نمیکنم. مخصوصا چرا این کارو میکنم اون زمانی که نباید بکنم و چرا این کارو نمیکنم اون زمانی که باید بکنم. و دوم شرایط حالات خودم و احساسات خودم. چرا این حال رو دارم چرا غمگین شدم چرا عصبانی شدم. چرا؟

انسان با هیچ چیزی به خوبی احتیاج و نیاز تعریف نمیشه. یعنی اگر شما بخوایید انسانی رو تعریف کنید ، فقط کافی است که درباره احتیاج و نیاز او بدونید.

جالب و خواندنی

مطالب جالب و خواندنی

جویدن آدامس هنگام خرد کردن پیاز مانع از اشک ریزی شما می شود

ـ اثر لب و زبان هر کس همانند اثر انگشت آن منحصر به فرد است

ـ رشد کودک در بهار بیشتر است.
 
ـ
۸ دقیقه و ۱۷ ثانیه طول می کشد تا نور خورشید به زمین برسد

ـ ظروف پلاستیکی تقریباً
۵۰۰۰۰سال در برابر تجزیه مقاومند

ـ تنها قسمتی از بدن که خون ندارد قرنیه چشم است

ـ شترمرغ در
۳ دقیقه ۹۵ لیتر آب می خورد

ـ حس بویایی مورچه با حس بویایی سگ برابری می کند

ـ کرم های ابریشم در
۵۶ روز ۸۶ برابر خود غذا می خورند

ـ زمان بارداری فیل به دو سال می رسد

در یک سانتی متری پوست شما
۱۲ متر عصب و ۴ متر رگ و مویرگ است

ـ شدیدترین نعره ها متعلق به وال ها است که برابر با صدای موتور جت است

ـ وقتی یک نوزاد در حال گریه است با صدای ش....ش.... شما آرام می شود به این دلیل که صدای آبی که اطراف نوزاد در شکم مادر است را برایش تداعی می کند، در ضمن این یکی ازدلایلی است که چرا صدای ساحل دریا به انسان آرامش می دهد

ـ دلفین ها همانند گرگ ها هنگان خواب چشم هایشان را باز می گذارند

ـ با نگاه کردن به گوش حیوانات می توانیم به تخم گذار بودن یا بچه زا بودن آنها پی ببریم. بدین صورت که تخم گذاران گوششان ناپیدا و بچه زایان گوششان نمایان است، تنها یک اسثتنا وجود دارد آن هم نوعی افعی است که بچه زاست اما گوشش دقیق پیدا نیست

ـ بیشتر سردردهای معمولی از کم نوشیدن آب است

ـ انسان امروزی به طور متوسط
۶ سال از عمر خود را تلویزیون نگاه می کند و ۶ سال را صرف غذا خوردن می کند و یک سوم را می خوابد

ـ موش دو پای آفریقایی از میدان دید
۳۶۰ درجه برخوردار است

ـ مغز انسان تنها
۲ درصد از وزن انسان را تشکیل می دهد ولی ۲۵ درصد اکسیژن دریافتی بدن را به تنهایی مصرف می کند

- سرعت عطسه یک انسان برابر است با 160 کیلومتر در ساعت 

- آب دریا بهترین ماسک صورت است

- چشم انسان معادل یک دوربین 135 مگا پیکسل عمل می کند

- 90% سم مار از پروتئین تشکیل شده است

- مغز در هنگام خواب فعالتر از وقتی است که تلویزیون می بینید

- جوانان هندی شادترین و ژاپنی ها افسرده ترین های جهان هستند

- قوه چشایی پروانه در پاهای آن تعبیه شده است
!

 

آراستگی و شخصیت‌پذیری

مقدمه

اگر به آدم‌های گوناگونی که از کنار شما در خیابان مجاور و شلوغ عبور می‌کنند، اندکی تأمل کنید، دربارة هر کدام که دارای تیپ و شکل و شمایل خاصی هستند، چه قضاوتی می‌کنید؟

افراد با کت و شلوار، پیراهنِ آستین‌کوتاه، چادر یا روسری، کفش کتانی، در حال جویدن آدامس، با لباس تعمیرکاری و یا اتوکشیده، کرواتی و اُدکلانی، همراه با کیف دستی پارچه‌ای و یا سامسونت، موهای بلند از پشت بسته یا کوتاه همراه با ته‌ریش، قیافه عبوس و اخمو و یا شاداب و خندان، صورت و چهره زمخت با سبیل کلفت و یا باوقار و آرام، لباس‌های تنگ و چسبان و کوتاه، رنگارنگ و یا تیره و... به‌راستی درباره هر یک از این‌ها چه قضاوتی می‌کنید؟

آیا ژولیدگی ظاهر و آشفتگی و برافروختگی چهره، و یا وقار و طمأنینه ظاهر و آراستگی آن، در نوع شخصیت آدمی تأثیرگذار است؟ آیا می‌توان گفت نوع پوشش آدمی برگرفته از جهان‌بینی اوست و انسان‌‌های مادی‌گرا و یا وابسته به مکاتب نهیلیسم با دین‌داران و مؤمنان الهی در نوع پوشش متفاوتند؟! آیا پوشش برگرفته از فرهنگ آدمی است؟

این قلم بر آن است که به پرسش‌هایی از این دست در قالب چند نکته پاسخ دهد.

الف) پوشش و شخصیت

1. نوع پوشش آدمی می‌تواند بیان‌گر نظام فکری و جهان‌بینی و ارزش‌ها و افق‌های فکری حاکم بر او باشد. در هر جامعه‌ای نوع پوشش آدمیان، علاوه بر این‌که تابع شرایط اقلیمی و محیطی است، حکایت از جهان‌بینی، ارزش‌ها و هنجارهای حاکم بر فرهنگ آن جامعه دارد. زنان مسلمان در یک جامعه دینی با پوشش مناسب در اجتماعات ظاهر می‌شوند.

2. نوع و سبک پوشش و آرایش و روی‌آوری به تنوع پوششی و نوآوری در پوشش و بهره‌گیری از مدهای متنوع می‌تواند حاکی از شخصیت آدمی و خط فکری او می‌باشد. آدم‌های دم‌دمی‌مزاج و مدپرست و کسانی که هر روز به دنبال مد و پوشش خاصی می‌روند و دائماً پوشش و سبک آرایش ظاهر خویش را تغییر می‌دهند، معمولاً از ماهواره‌ها و آن سوی آب‌ها آرمان خویش را جست‌وجو می‌کنند و به‌نوعی، افرادی وابسته به فرهنگ بیگانه، غریبه و خودباخته تلقی می‌شوند. دم‌دمی مزاجی، تقلید افراط‌گونه، فقدان ثبات رأی و ... از ویژگی‌های این گونه افراد است.

3. در همه جوامع، تغییر و تحول و نوآوری همواره امری پسندیده و واپس‌گرایی، تحجر، کهنه‌گرایی و رکود، امری مذموم و ناپسند است و آراستگی ظاهری روزانه، تغییر سبک مو، ظاهر و اُتوی لباس‌ها، پیرایش موها در حد اعتدال، چینش اثاثیه منزل و محل کار به سبک زیبا، بهره‌گیری از رنگ‌های جدید، نو و شاد و به‌طور کلی آراستگی خود و محیط زندگی و کاری، و تغییر، تحول و نوآوری در آن، حکایت از برخورداری فرد از انضباط درونی، غریزه فطری، وقار، شادابی و خوش‌سلیقگی او دارد. از سوی دیگر، تحجر، آشفتگی، ژولیدگی، بی‌نظمی، عدم تغییر، یک شکلی و بی‌شکلی و ... نشان از انزواگزینی، رکود و رخوت فرد دارد.

4. تغییر، تحول و نوآوری باید متعادل باشد. اگر نوآوری به معنای گرایش به ایجاد راه‌های جدید و نوین، و اصلاح راه‌های پیشین، برای دسترسی سریع به اهداف مورد نظر باشد، امری پسندیده است. اما اگر نوآوری و تغییر و تحول بر اساس معیارهای عقلانی و منطقی صورت نگیرد، به انحراف کشیده شده، موجب ساخت‌شکنی، شکستن هنجارهای موجود و پذیرش افراطی و بی‌حد و حصر هر نوع تغییر و تحولی در جامعه می‌شود.

5. نوع پوشش آدمیان بیان‌گر تعلق خاطر آنان به فرهنگ دارد. استفاده و بهره‌گیری از پوشش مناسب با فرهنگ ملی و دینی ایرانی تناسب دارد. استفاده از رنگ‌های شاد و لباس‌های مناسب، نشانه شخصیت ایرانی و دینی مستقل و حکایت از عزت نفس و وابستگی به فرهنگ این مرز و بوم دارد. همان‌گونه که استفاده از کروات، بهره‌گیری از لچک‌های کوتاه، لباس تنگ و چسبان و پوشش ناکافی برای مردان و زنان و اهمیت ندادن به نوع پوشش و حضور در اجتماعات با پوشش نامناسب، حاکی از عدم تعلق خاطر چنین فردی به فرهنگ بومی، ملی و دینی دارد و نشانه وابستگی او به فرهنگ‌های بیگانه است.

ب) آثار و پیامدهای پوشش

علاوه بر آنچه گذشت، پوشش افراد، پیامدها و آثاری نیز در پی دارد و تأثیرگذار بر شخصیت و حاکی از هیمنه آدمی است؛ به برخی از آن‌‌ها در این‌جا اشاره می‌گردد:

1. آراستگی ظاهری و خودآرایی فرد و نظافت ظاهری و پاکیزگی او، نقش به‌سزایی در جاذبة ظاهری او داشته، او را از شخصیتی با ثبات و باوقار برخوردار کند.

2. همواره ظاهر آدمی تا حدود زیادی برگرفته و حاکی از باطن او دارد. ظاهر جذاب، شیک، آراسته، نظیف و ... می‌تواند حکایت از درونی آرام، منظم و فاقد هرگونه آشفتگی باشد.

3. خودآرایی و آراستگی، عاملی برای آرامش روحی و روانی آدمی است. در مقابل، آشفتگی ظاهری و به هم ریختگی، عاملی در بی‌ثباتی و عدم آرامش خاطر و طمأنینه روحی او دارد. آدم‌های باوقار، آراسته و نظیف که فرصت رسیدگی به ظاهر خود دارند، حداقل غافل از پردازش باطنی نخواهند بود اینان از آرامش درونی برخوردارند و افرادی صبور و با حوصله‌ای خواهند بود که کم‌تر عصبانی می‌شوند.

4. اگر خودآرایی و آراستگی ظاهری، توأم با رسیدگی باطنی فرد باشد و فرد هم‌زمان با آراستگی ظاهری، اصلاح و آراستگی درونی را بیاغازد، این امر موجب تعادل شخصیت آدمی، یک‌رنگی ظاهر و باطن او خواهد شد. یک‌رنگی، پرهیز از دورویی و ریا و عدم تعادل شخصیت فرد و دم‌دمی مزاجی، از آفات یک‌بعدی‌نگری است.

اگر خودآرایی و آراستگی ظاهری توأم با خودآرایی و رسیدگی به درون باشد، موجب نفوذ فرد در دل دیگران می‌شود. به عبارت دیگر، محبوبیت و نفوذ در دل و جذابیت ظاهری، ناشی از خودآرایی و رسیدگی به درون و تهذیب نفس است.

5. لباس زیبا و پوشش مناسب، موجب تقرب به خدا نیز هست. امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند: «خود را به وسیله لباس، زیبا کنید؛ زیرا خداوند زیباست و زیبایی‌ها را دوست دارد.[1]‌» بنابراین، وقتی آدمی احساس می‌کند با پوشیدن لباس زیبا رضایت محبوب را جلب نموده، زمینه شادابی و نشاط روحی خود را فراهم کرده است. این امر تأثیر فراوانی بر شخصیت او دارد.

6. لباس تمیز و زیبا و آراستگی ظاهری، غم و اندوه را از انسان می‌زداید؛ چرا که تمیزی و زیبایی، شادابی و نشاط می‌آورد و جایی در دل انسان برای غم و اندوه باقی نمی‌گذارد. در مقابل، استفاده از لباس‌های تیره، تنگ و چسبان، دل را سیاه می‌کند و آدمی را غم‌دار. این نکته ، فحوای بسیاری از روایات نیز هست. 2

پی‌نوشت‌ها:

1. وسایل الشیعه، ج 3، ص 340.

2. در این زمینه مراجعه کنید به : پرسمان، سال دوم، شماره 12 و پرسمان، سال سوم، شماره 14

تقدیم به تمام زنان و دختران میهنم

 

تقدیم به تمام زنان و دختران میهنم

ایران اسلامی

 

خواهرم حجاب افتخار توست میراثی گرانقدر است سپرده بر دست های مبارکت

حجاب تلالو شبنم بر چهره ی زیبای گل است

حجاب فریاد  جرس تقواست

حجاب ترنم ایمان  بر لبان گویای  بی زبانی است

حجاب تضمینی برای تداوم خط زیبای شرافت است

حجاب زمزمه ی بلند گوهر پاکی است

حجاب بوته ی خوشبوی گل عفاف است

حجاب سپری است قوی در برابر شمشیرهای تهاجم فرهنگی

حجاب تحمیل محرومیت  بر مستعمره های شیطان نشین است

حجاب تجلیگاه خلوص  و جلوه گاه اراده ی زن مصمم و مسلمان است

حجاب سند اطاعت از فرمانده هستی است

حجاب  زنجیری گران بر رستهای دیو گناه است

حجاب نشان وقار علامت افتخار و بیانگر نیکی کردار است

حجاب نماییه ای از مصونیت در برابر آفات اجتماعی  و کینه های پلیدان است

حجاب منشور والای آگاهی است

حجاب گام های بلند انسان در کوچه های معانی است

خواهرم سند زیبنده ی افتخار بر قامت موزون اندیشه  و عملت همواره پایدار باد

ببخشید تا آرام باشید

هفت نکته مهم اخلاق در هفت حکایت کوتاه


 

تکیه و تأکید بر ماجراهای توأم با جنایت و خیانت و بازگویی آن ها در مجالس و نشست های خانوادگی و فامیلی، به نوعی اشاعه مفاسد و منکرات تلقی شده و موجب فرو ریختن قباحت زشتی ها و پستی ها در ذهن زندگی ما خواهد شد..

1- ببخشید تا آرام باشید 

انتقام، اگر چه آرام کننده است! امّا اولاً ناپایدار است، ثانیاً آرامش کاذب ایجاد می کند، رابعاً کار انسان های ضعیف است،خامسا به خدا واگذار نمی شود. بهتر است بخشنده باشی. امّا اگر خواستی انتقام بگیری به خدا واگذار کن به یک نمونه تاریخی توجه کنید:

نقل شده، مرحوم شاه آبادی (ره) گاهی به کسانی که به او بی احترامی و یا توهین می کردند به آرامی پاسخ می داد و در واقع توهین آن ها را با توهین پاسخ می داد. البته بدون اینکه طرف مقابل صدای آن مرحوم را بشنود. فرزند مرحوم شاه آبادی علت را از پدر پرسید که شما با این مقام معنوی چرا چنین می کنی؟ گفت: پسرم من از روزی که انتقام خدا را با چشم خود دیدم، بنا را گذاشتم که چنین کنم. ماجرا از این قرار بود که روزی به حمّام (عمومی) رفته بودم. وارد خزینه شدم. آب سرریز شد و کمی به سر روی یکی از افسران پهلوی (شاه ایران) پاشیده شد. وی به شدت بر افروخته و به من توهین کرد. من که در جمع حاضران نخواستم و شاید نتوانستم پاسخ او را بدهم. به آرامی گفتم واگذارت می کنم به خدا. از حمّام بیرون شدم و به منزل آمدم. ساعتی بعد فردی به منزل ما مراجعه کرد و درخواست کرد که به درب حمام بروم. علت را پرسیدم. گفت خود خواهی دید. آن افسر را دیدم که به هنگام بالا آمدن از پله های حمام نقش بر زمین شده و زبانش بند آمده! گویی لال از مادر زاده شده! با ایما و اشاره از من طلب عفو می کرد. دعا کردم و از خدا خواستم او را ببخشد. تا دعای من خاتمه یافت. زبان در کام او به حرکت درآمد و به دست و پای من افتاد. از آن روز وقتی کسی توهینی و یا اساعه ادبی به من می کند، دیگر او را به خدا واگذار نمی کنم. خودم به آرامی پاسخش را می دهم تا خدا انتقام نگیرد که منتقم بزرگی است.

2- پرهیز از بازگویی بدی ها و خیانت ها

تکیه و تأکید بر ماجراهای توأم با جنایت و خیانت و بازگویی آن ها در مجالس و نشست های خانوادگی و فامیلی، به نوعی اشاعه مفاسد و منکرات تلقی شده و موجب فرو ریختن قباحت زشتی ها و پستی ها در ذهن زندگی ما خواهد شد. بیان خوبی ها و زیبایی های اخلاقی، علاوه بر آرامش گوینده موجب شادابی و نشاط و پراکندن مهر و دوستی در بین مخاطبان خواهد شد. حکایتی را با هم مرور می کنیم: روزگاری، عالم و عارفی سوار بر مرکب گرانبهایی از بیابانی عبور می کرد فردی را دید نالان. علت را پرسید، گفت من علیلم، توان راه رفتن ندارم. گرسنه ام نای ایستادن ندارم. راه را گم کرده ام. درمانده ام. راکب، از اسب فرو افتاد و راه مانده را سوار بر اسب کرد تا با خود به شهر مشایعت کند، فرد نالان، یک باره مهار اسب را به دست گرفت از آنجا دور شد. و قرار بر فرار گذاشت، راکب که دارایی خود را از دست داده می دید. با فریاد گفت: ای مرد جوان لحظه ای بایست و اسب و هر آنچه در خورجین آن است از آن تو باد گفت: چه می گویی؟ عالم گفت: این ماجرا را هرگز در جایی نقل نکن. چرا؟ چون؛ دیگر هیچ سواره ای به پیاده ای و هیچ فرد سالم و توانایی به ناتوانی کمک نخواهد کرد. جوان، از اسب پیاده شد و گفت درس بزرگی که امروز از تو آموختم، از همه ثروت هایی که می خواستم بدست آورم با ارزش تر است. تو به واقع عالم و عارف بزرگی هستی. 

بیشتر مجالس و نشست های خانوادگی با گفتگوهایی همراه است که برای ایجاد تغییر در دیگران انجام می شود. همه می خواهند دیگری تغییر کند. کسی به تغییر خود نمی اندیشد. شوهر برای تغییر فکر و عمل همسرش تلاش می کند و زن نیز برای متحول ساختن شوهر خود تلاش می کند و این دو برای تربیت و تزکیه فرزندان و... امّا بهترین راه تغییر دیگران، ایجاد تغییر و تحول در افکار و رفتار خود می باشد

3- کلّه ای که پر کاه باشد ظلم می کند، نه کلّه آدمیزاد

روزی رهگذری از باغ بزرگی عبور می کرد، مترسکی را دید که در میانه باغ ایستاده و کلاهی بر سر نهاده و مانع نشستن پرندگان بر ثمرات باغ است. رهگذر گفت: تو در این بیابان دلتنگ نمی شوی؟ مترسک گفت: نه، چطور؟ روزگار برایت تکراری نیست؟ چه چیزی تو را خوشحال می کند؟ مترسک گفت: راست می گویی من هم گاهی از اینکه دیگران را بترسانم و آزارشان بدهم هیجان زده می شوم و خوشحال. مترسک گفت: نه تو نمی توانی ظلم کنی و یا از آزار دیگران خوشحال بشوی. رهگذر علت را پرسید مترسک گفت: کلّه من پر کاه است و کلّه تو پر مغز آدمی. برترین مخلوق عالم، مغز و ظرف ذهن توست. تو نمی توانی مثل من باشی. مگر اینکه کله ات پر کاه باشد. 

4- شاید سگ از من شریفتر باشد

روایت شده که در وادی طور به موسی (علیه السلام) (از جانب خداوند) ندا رسید که موسی، برو و پست ترین مخلوق مرا بیاور حضرت موسی (علیه السلام) رفت و سگی را یافت و قلاده ای را بر گردن او بست و با خود می آورد در بین راه با خود گفت نکند این سگ از من شریف تر باشد؟! قلاده را باز کرد و سگ را رها کرد. به جانب طور روان شد. ندا رسید که: موسی به عزت و جلالم سوگند اگر سگ را با خود می آوردی نور نبوت را از وجودت خارج می ساختم.

بنابراین،برای رشد و بالندگی و در هم شکستن دشمن درون و فرو ریختن غرور و خود بزرگ بینی نباید دیگران را از خود پست تر و پایین تر تلقی کرد. روایت مذکور هشداری است به ما که مبادا به مقام و مدرک و ثروت و زیبایی خود بنازیم و ببالیم. و در برابر آنان که به ظاهر از ما پایین ترند، فخر فروشی کنیم. فراموش نکنیم که تواضع از مهم ترین پیش نیازهای خودسازی و تزهیب نفس است. 

5- سفال ماندنی، بهتر از کلامی نماندنی

نقل شده نادرشاه افشار، به سید هاشم خار کن (که از علمای بزرگ نجف بود) گفت: من تعجب می کنم که چرا این همه ثروت و شوکت و شهرت و لذت را واگذاشته و به عبادت و نیایش و خارکنی و ریاضت پرداخته ای؟ به راستی چرا از لذت روی برگرفته ای و به ریاضت روی آورده ای سید هاشم خار کن گفت: من هم تعجب می کنم که چگونه و چرا تو از آن همه لذت های عالی و ماندگار اخروی بریده و به لذت های فانی دینوی مانع لذت های عالی دینوی می شود. به راستی اگر دنیا طلای فانی باشد که نیست و اگر آخرت سفال باقی باشد (بلکه طلای باقی است) بهتر نیست سفال باقی را به طلای فانی ترجیح دهی؟ در حالیکه آخرت طلای باقی و دنیا سفال فانی است.

برای رشد و بالندگی و درهم شکستن دشمن درون و فرو ریختن غرور و خود بزرگ بینی نباید دیگران را از خود پست تر و پایین تر تلقی کرد. روایت مذکور هشداری است به ماه که مبادا به مقام و مدرک و ثروت و زیبایی خود بنازیم و ببالیم. و در برابر آنان که به ظاهر از ما پایین ترند، فخر فروشی کنیم. فراموش نکنیم که تواضع از مهم ترین پیش نیازهای خودسازی و تزهیب نفس است

6- بهترین تلاش، تلاش برای تغییر خود و نه دیگران است

بیشتر مجالس و نشست های خانوادگی با گفتگوهایی همراه است که برای ایجاد تغییر در دیگران انجام می شود. همه می خواهند دیگری تغییر کند. کسی به تغییر خود نمی اندیشد. شوهر برای تغییر فکر و عمل همسرش تلاش می کند و زن نیز برای متحول ساختن شوهر خود تلاش می کند و این دو برای تربیت و تزکیه فرزندان و... امّا بهترین راه تغییر دیگران، ایجاد تغییر و تحول در افکار و رفتار خود می باشد. 

چه خوب وصیتی بوده این وصیت:

دانشمندی وصیت کرده که بر روی سنگ قبرش این جملات را بنویسند: کودک که بودم می خواستم دنیا را تغییر بدهم، وقتی بزرگ تر شدم، دیدم دنیا خیلی بزرگ است. بهتر است کشورم را تغییر بدهم: در میانسالی تصمیم گرفتم شهرم را تغییر بدهم. آن را هم بزرگ یافتم. در سالخوردگی تصمیم گرفتم خانواده ام را تغییر بدهم. اینک در آستانه مرگ فهمیدم که باید از روز اول به فکر تغییر خود می افتادم آنگاه شاید می توانستم دیگران و بلکه دنیا را تغییر دهم... 

7- نقش ما، در دین گریزی دیگران

نقل شده است که شیخ محمد بافقی یزدی، مدتی بسیار می گریست. شاگردانش پرسیدند: استاد مدتی است زیاد متأثر و گریانید، چرا؟ گفت: گریه ام برای دین است که این همه در دنیا غیرمسلمان و بی دین درست کرده ایم؟! پرسیدند: چه ربطی دارد؟ شما چه نقشی در بی دینی دیگران داشته اید؟ گفت: عملکرد ناشایست و رفتار ناصحیح و گفتار نامطلوب ما باعث شده این همه غیر مسلمان به اسلام روی نیاورده و در راه نادرست خود گام بردارند، اگر ما شیعیان حضرت علی (علیه السلام) به راستی به آموزه های دینی خود عمل می کردیم. یک غیرمسلمان در دنیا باقی نمی ماند. همه مسلمان می شدند. چرا که انسان ها بر اساس فطرت خود، عشق، محبت، صحبت، عدالت، ظلم ستیزی، صداقت و معنویت که در اسلام وجود دارد را می ستایند. اگر ما به اسلام عمل می کردیم همه مسلمان می شدند. 

دعا درمانی

به نام آنکه نامش دواء و درمان و یادش شفا دهنده است
دعا درمانی، شیوه ای برای درمان بسیاری از گرفتاریها و سردرگمی های آدمی است. بارها تجربه اش کرده اید اگر  خواستید به دیگرانی که دوستشان دارید نیز توصیه اش نمایید فرمول زیر کمک خوبی برای شماست:

وقت های مناسب برای دعا

1-  بین طلوع فجر (اول اذان صبح) تا در آمدن خورشید

2-  سحرگاهان هرروز

3-  شب های جمعه

4-  بعد از نماز های واجب

5-  هنگام باریدن باران

امیرالمومنین(ع) فرمودند:«دعا را بر چهار جا غنیمت بشمارید:

1-  هنگام قرائت قرآن

2-  موقع اذان

3-  وقت آمدن باران

4-  هنگام برخورد دو لشکر برای شهادت»

آداب ختم دعاها، نمازها

ختم به معنی پایان هر چیزی می باشدو چون در این مورد ختم دعاها یا اذکار ویا نماز مورد توجه ما می باشد واجب است برای این ختم ها به نکات زیر توجه شود:

1-  البته قصد قربت کند یعنی عمل باید برای رضای حضرت احدیت باشد.

2-  قبل از انجام ختم از گناهان خود توبه نماید.

3-  با وضو و در صورت امکان با غسل باشید.

4-  با یقین و از روی اعتماد کامل ختم را انجام دهیدو هیچ گونه شکی به خود راه ندهد.

5-  سعی کنید رو به قبله باشید.

6-  ختم را بعد از دو رکعت نماز حاجت یا بعد از نماز واجب بردارید.

7-  حاجت خود را از خداوند بخواهید.

8-  تقوا را پیشه کنید.

9-  اگر قادر هستید قبل از ختم صدقه را فراموش نکنید.

10-                     در محلی خلوت و به دور از هیاهو ختم را بردارید.

11-                     در هنگام ختم فقط به خداوند فکر کنید.

12-                     اول و آخر ختم و نیز در هنگام ختم به شرطی که دستور ختم به هم نخورد صلوات بفرست و در خاتمه یک بار«لاحول و ولاقوه الا بالله العلی العظیم»بگویید.

13-                     برای انجام هر ختم واجب است ترک واجبی یا ضایع شدن حقی نگردد و زن وشوهر و فرزندان از پدر و مادر اجازه بگیرد تا آنها هم در این ختم شریک شوند و از ثواب آن بهره گیرند.

14-                     از خداوند طلب بخشش کنید که ان شاءالله خداوند به بندگان خود توجه دارد.

قبل از دعا استغفار کنید

استغفار: حضرت رسول اکرم(ص) فرموده اند:

کسی که زیاد استغفار کند خداوند برای او در هر اندوه و غمی گشایش فراهم می آورد و از هر تنگنا راه خروجی به رویش می گشاید و از هر راهی که امید ندارد به وی روزی رساند.(سفینه ابحار)

توبه: حضرت رسول اکرم(ص) می فرماید:

امتم را به چهار چیز سفارش می کنم اینکه توبه کنندگان را دوست داشته باشند دوم اینکه به ضعیف رحم کنند سوم اینکه به نیکوکار کمک کنند، چهارم اینکه برای گناهکاران طلب استغفار نمایند.

توبه کنندگان حبیب خداوند هستند

در سوره مبارکه بقره خداوند می فرماید: من توبه کنندگان و

پاکیزگان را دوست دارم و آن ها دوستان من هستند.

پاکی دل

یکی از شرایط استجابت دعا پاکی دل است و اگر دل آلود باشد هرگز دعا مستجاب نمی شود پس آلودگی دل را با توبه کردن پاک و منزه کنیم.

توبه، گذشته ها را جبران می کند

حضرت رسول اکرم می فرماید: توبه کارهای گذشته را جبران می کند پس با خلوص نیت توبه کنیم تا خداوند صدای ما را بشنود.

چگونه دعا کنیم؟

1-  وضو بگیریم و با نیت دعا رو به قبله بنشینیم.

2-  به گناهان گذشته اعتراف کنیم.

3-  از نعمت های خداوند شاکر باشیم.

4-  بر محمد و آل محمد(ص) صلوات بفرستیم.

5-  حاجت خود را به زبان آورید.

6-  ناامید از خداوند متعال نباشیم.

ذکر کثیر برای اجابت دعا

زمانی که بنده پروردگارش را هر روز صد بار یاد کند.«الله اکبر»یا «سبحان الله»را سی بار بگوید خداوند دعایش را اجابت نماید.

دعای پیش از دعا کردن جهت استجابت دعا

حضرت علی (ع) می فرماید: مسلمانی که دوست دارد دعایش مستجاب شود پیش از دعایش این دعا را بخواند:

ماشاالله توجها الی الله، ماشاالله تبعدالله، ماشاالله تلطفالله، ماشاالله تذللالله، ماشاالله استضا را بالله، ماشاالله استکانه لله،ماشاالله تضرعا الی الله، ماشاالله استعانه بالله، ماشاالله استغاثه بالله، ماشاالله لاحول ولاقوه الا بالله العلی العظیم

و سپس 8 نام از نام های خداوند را به زبان آورید:

یا دائم، یا حی، یاوتر، یا احد، یا قوی، یا قدیم، یا قادر، یا ارحم الراحمین.

دعای بعد از دعا کردن

حضرت امام سجاد(ع) می فرمایند:

بعد از اینکه دعای شما به اتمام رسید این دعا را بخوانیدتا خداوند در استجابت شماتوجه بیشتری کند.

الهی بحق یاسین والقرآن الحکیم وبحق طه و القرآن العظیم یا من بقدر علی حوائج السائلین یا من یعلم ما فی الضمیر یا منفسا عن المکروبین یا مفرجا عن المغمومین یا راحم الشیخ الکبیر یا رزاق الطفل الصغیر یا من لا یحتاج الی التفسیر صل علی محمد و آل محمد وافعل بی کذا و کذا.ب

به جای کذا و کذا: حاجت خود را به زبان آورید انشاءالله مورد توجه خداوند قرار خواهد گرفت.

امام صادق (ع) می فرمایند:

«اذا دعوت فاقبل بقلبک فظن حاجتک بالباب»وقتی که دعا کردی با اقبال قلب و توجه دعا کن و حاجت خود را در جلوی درب بدان.


از حلم چه می دانیم؟

 

حضرت علی (ع)به امام حسین (ع)فرمود:فرزندم حلم چیست؟فرمود:فرو بردن خشم و بر خود مسلّط بودن.

منبع:کتاب 133 حدیث از امام حسین(ع)   

سُئِلَ عَنِ الحِلمِ فَقالَ: هُوَ أن تَملِکَ نَفسَکَ وَ تَکظُمَ غَیظَکَ و لایَکُونُ ذالِکَ اِلّا مَعَ القُدرَةِ

 

از امام هادی معنای حلم را پرسیدند، فرمودند: ( حلم) آن است که مالک نفس خود باشی و خشم خود را با وجود قدرت و توانایی بر انتقام، فرو خوری. (مستدرک الوسائل، ج11، ص 292)

در کتاب «تحفه الملوک» صفحه401 آمده است: فضیلت حلم در بنی ادم عبارت است از:ملکه اطمینان نفس ناطقه انسانیه و فضیلت آرام داشتن او به طوری که قوه غضبیه و شهویه تحریک او را به خودی خود و به آسانی نتوانند نمود. 

                   این چرخ کدویی است کهن باده تویی        می در ته این سبوی افتاده تویی 

اهمیت حلم 

صفت حلم از مکارم‌اخلاق و صفات خداوند متعال و پیامبران و امامان علیهم السّلام و مؤمنان شمرده شده و در روایات فراوانى بدان سفارش و تأکید شده است.
یکی از صفات رئیس قبیله، همچنین یکی از شرایط لازم برای سیادت و قضاوت در میان مردم، حلم بود.
کسی شایسته ریاست و سیادت بود که آزار و اذیت‌های قومش را تحمل کند، از رفتارهای زشت و سفیهانه چشم‌پوشی کند و به‌سرعت دچار خشم و غضب نشود.مَثَلِ «اُحلُم تَسُد» (حلم پیشه کن تا سیادت بیابی) حاکی از این امر است.